دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۸ ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه
متن فایل صوتی
بعضی وقتها در کلاس یک لحظه احساس افسردگی شدید میکنم. من سیوشش ساله هستم و خانمی هم مثلاً بیست سالش است، این آقا مثلاً چهل سالش است، یکی بیست سال و یکی سی سال و آن یکی دکترایش را گرفته و آن یکی چهار تا کتاب دارد و تازه آمدهاند بفهمد نیمفاصله کجا میآید، حشو چیست، چیزی که باید در مدرسه یاد میگرفتیم و تمام میشد. غلط املایی واژههای مشکل برایشان جالب است، ذوق میکنند. بعد من به اینها درس میدهم. زشت است برای این مملکت با این فرهنگ و تمدن. این افسردگی شدید که سراغم میآید، با چه چیزی آرام میشوم؟ میگویم الان قرن ۲۱ است. بشر این همه فیلسوف دیده، این همه پیامبر دیده، این همه کتاب دیده، تئاتر دیده، این همه درس، نکته، کتابخانههای دنیا پر از حرفهای قشنگ. بعد اخبار را روشن میکنی در قرن ۲۱ اولین خبر جنگ است، دومین خبر جنگ است. آنهایی که برای صلح میجنگند میگویند آدم را نباید کشت. آنهایی که برای محیطزیست میجنگند میگویند پلاستیک ننداز، درخت را نشکن، گل را نکن. یعنی بشر خیلی خیلی خیلی عقب است. عین اینکه ما میآییم به این بچهها میگوییم نیمفاصله اینجا میآید.
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۷ ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه
متن فایل صوتی
برای آوردن سال تولد و مرگ هم از پرانتز استفاده میکنیم. مثال: از شعرای دیگر این دوران، ادیب نیشابوری (سال تولد و مرگ) است. تولد را اول مینویسیم و فوت را دوم. برعکس ننویسید. از راست به چپ مینویسیم. اگر قبل از میلاد باشد، اول عدد بیشتر را مینویسیم؛ چون تولدش دورتر است. برای بیان پرسش یا عاطفه برای یکی از واژهها یا اصطلاحهای میانۀ جمله هم از پرانتز استفاده میکنیم. مثلاً واژهای وسط جمله آمده و ما یا تردید داریم یا میخواهیم مسخرهاش کنیم یا میخواهیم با آن واژه شوخی کنیم، از این علامتها داخل پرانتز استفاده میکنیم. مثال: جمعیت این آبادی هزارودویستوپنجاه نفر (؟) است. این علامت سؤال داخل پرانتز یعنی این عدد مشکوک است و باید بررسی بیشتری شود. مثال دیگر: احساس کاذب خودتوهینشوندهپنداری (!). این علامت عاطفه یعنی دارم شوخی میکنم و حواسم هست دارم چه کار میکنم. ارجاع درونمتنی را هم داخل پرانتز میآوریم. اینکه ارجاع درونمتنی چیست و چگونه بهکار میرود و کجا میآید بعداً دربارهاش صحبت میکنیم.
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۶ ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه
متن فایل صوتی
پرانتز معمولاً نشانۀ مترادفهاست. مطلب مترادفی که آمدن آن بسیار لازم است، داخل جمله، توی پرانتز میآوریم. مثال: افعال یا گذرا (متعدی) هستند یا ناگذر (لازم). مترادف رایج گذرا و ناگذر را داخل پرانتز میآوریم. برگردیم به مبنای اول ویرایش زبانی. اینکه واژۀ ناآشنا بهکار نمیبریم. حالا یک جایی لازم است واژۀ ناآشنا را بهکار ببریم. این واژه را میخواهیم آشنا کنیم، رایج کنیم. این را توی پرانتز میگذاریم. اگر نیاز به تعریف دارد در پانوشت میگذاریم. برای عبارتهای قیدی یا توضیحی کاما میگذاریم؛ پرانتز نمیگذاریم. این پرانتزهای تو در تو که بعضیها در جملهها بهکار میبرند و متن فارسی میشود عین متن ریاضی بیجاست. فرمول که نمینویسیم. مثال: سلسلة الذهب (زنجیرۀ طلا (یکی از هفت مثنوی جامی)) بر وزن هفتپیکر سروده شده است. یکی از هفت مثنوی جامی بند توضیحی است و دارد سلسلة الذهب را توضیح میدهد و بین دو تا کاما میآید. سلسلة الذهب (زنجیرۀ طلا)، یکی از هفت مثنوی جامی، بر وزن هفتپیکر سروده شده است.
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۵ ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۳ دقیقه
متن فایل صوتی
هنگام ویرایش، بدون اجازه و هماهنگی با نویسنده نباید متن را تغییر دهیم؛ چون متن مال ویراستار نیست، مال نویسنده است. بهترین حالت این است که موقع ویرایش با نویسنده ارتباط بگیریم و سؤالاتمان را از او بپرسیم. البته قبل از آن هم در جلسات معارفه و انعقاد قرارداد دربارۀ شیوهنامه و سبک ویرایش حتماً گفتوگو کردهایم و به نتایجی رسیدهایم. اما اگر هنگام ویرایش، نویسنده در دسترس نیست، باید برایش در متن کامنت یا یادداشت بگذاریم. این یادداشتها را به دست نویسنده برسانیم تا بعد از ویرایش به آنها پاسخ دهد. خیلی بهتر است که نویسنده کل متن را بعد از ویرایش بخواند و نظرش را اعلام کند. هم به یادداشتها جواب دهد، هم دربارۀ نکات از قلم افتاده به ویراستار یادآور شود، و هم اینکه اگر با تعبیری موافق نبود به ویراستار اطلاع دهد تا ویراستار مطابق نظر نویسنده متن را اصلاح کند.
اما موقع انعقاد قرارداد و تحویل گرفتن اثر، خوب است که ما با نویسنده یا کارفرما هماهنگ کنیم که لطفاً اصلاحاتتان را خیلی سریع مثلاً یک هفته یا دو هفته به ما تحویل بدهید تا ما اعمال کنیم. این محدودیت زمانی چندین فایده دارد. اول اینکه خیلی از نویسندهها ممکن است چندین ماه بعد اصلاحاتشان را بدهند و این برای ویراستار دردسرساز است. چون پروژههای دیگری در دستش است و خالی کردن زمان برای اعمال اصلاحات دشوار است. مهمتر اینکه ممکن است ویراستار از فضای متن خارج شده باشد و لازم باشد که دوباره بنشیند وقت مفصلی بگذارد و یادش بیاید که محتوا چه بود و با چه سبکی ویرایش شد، حساسیتهای نویسنده یا کارفرما چه بود و خلاصه این باعث شود که یا ویراستار اذیت شود یا کیفیت کار افت پیدا کند. پس حتماً موقع انعقاد قرارداد ذکر کنیم که ظرف این مدت زمانی اصلاحات را تحویل دهید.
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۴ ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه
متن فایل صوتی
امروز میخواهیم دربارۀ جملههای طولانی صحبت کنیم؛ همان جملههای دو خط، سه خط، چهار خط، پنج خط، شش خط، اوووو مگر هست؟ بله. جملهای نشانتان میدهم یک صفحه، که با یک فعل تمام شده است.
جملههای پیچیده آفت بزرگی در نوشتار هستند. چون معنای مدّ نظر نویسنده را به خواننده منتقل نمیکنند. ببینید، خواننده رانندۀ متن است. همیشه به این توجه کنید. راننده قرار است در جاده برود و برسد به مقصد. نویسنده باید بهگونهای بنویسد که خواننده بسیار روان و راحت تا آخر متن پیش برود و به مقصد برسد، به معنایی که مدّ نظر ماست دست پیدا کند. اما اگر متن بد باشد، نویسنده آن را پیچیده نوشته باشد، خواننده دنده عقب میزند. اگر خوانندهای در متنی دنده عقب زد، یعنی نویسنده یا ویراستار کارشان را بد انجام دادهاند. باید بخواند و پیش برود، باید بخواند و جلو برود، باید بخواند و سر بخورد و برود جلو. قرار نیست خواننده معما حل کند. خیلی مهم است. قرار نیست خواننده جدول کلمات متقاطع درست کند و به نتیجه برسد و دنده عقب بزند و دنده جلو بزند و گیر کند و به فکر برود. نه؛ قرار است بخواند و برود جلو. خواننده رانندۀ متن است. یکی از جاهایی که خوانندهها دنده عقب میزنند، گیر میکنند، جملههای طولانی است.
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۳ ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۴ دقیقه
متن فایل صوتی (دکتر ویدا شقاقی، استاد صرف، دانشگاه علامه طباطبایی):
وقتی به خانه»، ی» اضافه میکنیم، یک سابقۀ تاریخی دارد که در قدیم آخر کلمات پسوند ـَگ» داشتیم و گ» در جایگاه پایانی طبق یکی از فرایندهای طبیعی تغییر، حذف میشود و این همخوان (صامت) پایانی از بین رفته است. اما گاهی از اوقات بعد از این همخوان پایانی شما یک چیزی به پایه چسبانده بودید. آن صورت کاملی که باقی مانده و به ما رسیده است، کلمهای مثل زندگی، زندگان، این گ» در اینها باقی مانده است. در حالی که اکنون در پایان کلمۀ زنده، گ» نداریم و ـَ» هم در فارسی معاصر معیار به ـِ» تبدیل شده است. در خیلی از گویشها، طرفهای همدان و قزوین میگویند خَنَ» نمیگویند خانه. بهخاطر اینکه آ» و ـِ» باهم همگون شدهاند. منِ فارسیزبان میگویم خانه. چون آ» را داریم و ـَ» در فارسی معیار به ـِ» بدل شده است. حالا وقتی میخواهم پسوند ی» بچسبانم، ـِ»، ای» را پشت سر هم نمیتوانیم تلفظ کنیم. پس وسط این دو یک واج دیگری را بهعنوان تکواژ میانجی بهکار میبرم و میگویم خانگی، زندگی، بندگی و کلمات دیگر. بعضی جاها گ» بهکار میبرم، بعضی جاها ک» و بعضی جاها و». اگر قرار بود شرایط آوایی ایجاب کند که گ» ظاهر باشد همه جا باید گ» ظاهر میشد. اما همه جا گ» ظاهر نمیشود. این نشان میدهد که صرف و نحو بر توزیع اینها دخالت یا نظارت میکنند.
اگر شما به همین کلمۀ زنده» یا خانه»، یای نکره اضافه کنید، چگونه تلفظ میکنیم؟ خانهای، بندهای، زندهای میگوییم. این نشان میدهد توزیع اینها یکی نیست. صرف و نحو دخالت دارند. به همین دلیل به اینها تکواژ میگوییم. در کتابهای اولیۀ زبانشناسی همه به اینها صامت میانجی یا واج میانجی میگفتند. ولی واقعیت این است که واج نیست، تکواژ است. وقتی شما اینها را وارد این ساختها میکنید، میتوانید تلفظ اینها را بهدرستی، مطابق با زبان امروزی بدهید. اگر جایی با یای نکره، یای تخصیص نکره، یعنی یک عنصر نحوی مواجه شدید قبلش باید یک انسداد چاکنایی (الف) بنویسید. اما اگر دو تا واکه (مصوت) کنار هم قرار گرفتند، وقتی خواستید ی» اضافه کنید در ساختهای مختلف ممکن است گ» و ک» اضافه کنید. مثل نیاکان، بندگان، پلکان. اگر به زبان تاجیکها توجه کنید، تاجیکها میگویند نیاگان».
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۲ ویراستاران»: ۱ مگابایت، ۲ دقیقه
متن فایل صوتی:
بهتبع درست است یا بهطبع؟ اینها باهم فرق دارند. بهتبع یعنی در پیِ، به دنبالِ، در نتیجۀ، همان تبعیت و تابعی که در ریاضی و هندسه میگوییم. بهطبع یعنی طبیعتاً، بدیهی است که، روشن و آشکار است، این است و جز این نیست. در جملههایمان باید دقت کنیم اینها را اشتباه بهکار نبریم. مثلاً من با حرف شما مخالفم. بهطبع باید برای حرفتان استدلال بیاورید.». این درست است. یعنی بدیهی و طبیعی است که برای حرفت استدلال بیاوری. نمیتوانیم اینجا بگوییم بهتبع و در پی اینکه من مخالفم برو استدلال جمع کن. این دو را اشتباه بهکار نبریم. میتوانیم فارسیتر بگوییم: در نتیجۀ، در پیِ، آشکار است، روشن است.
دانلود آواچۀ شمارۀ ۹۱ ویراستاران»: ۲ مگابایت، ۴ دقیقه
متن فایل صوتی:
بزرگوارانی که در این حوزه نظری میدهند اغلب بر اساس میراث مکتوب زبان فارسی معتقد هستند که مرگ این زبان را تهدید نمیکند. بنده یک سؤال بسیار فوری و جدی را پیش رو میگذارم؛ و آن اینکه زبان کجا قرار است که زنده باشد؟ غیر از این است که یک زبان در بیان گویشورانش و کاربرانش باید زنده باشد؟ امروز جایگاه زبان فارسی در بین گویشوران کشور ایران چه هست؟ این آدمها با چند واژه دارند زندگی میکنند؟ این آدمها چقدر ضربالمثل بلدند؟ چقدر داستان و قصه و متل و مثل بلدند؟ چقدر شعر در خاطر و حافظه دارند؟ چقدر میتوانند روابطشان را بر اساس ذخیرۀ زبانی خودشان تعیین بکنند؟ این افراد چقدر توانمند هستند در نوشتن؟ جامعهای که نمیتواند بنویسد، چه در دانشگاهش، چه در مدرسهاش، چه در حوزهاش. ما چطور داریم از حضور زبان صحبت میکنیم؟ بله ممکن است زبان نمیرد، و کاملاً از بین نرود، اما ما در اینجا با بیرمقی زبان مواجه هستیم و با بیتعصبی به زبان مواجه هستیم و از همه مهمتر با بیارزشی زبان طرف هستیم. دیگر اینجا زبان هیچ ارزشی ندارد. زبان فارسی، زبانی نیست که ما به آن ببالیم و به آن افتخار کنیم و زبان فارسی زبانی است که ما با آن میرویم نانوایی نان و در سوپری گوشت و شیر و مرغ و اینها تهیه میکنیم. دیگر زبانی نیست که قرار باشد زندگی ما را بسازد، جامعۀ ما را بسازد، یا دستکم ابزار پیشرفت و توسعۀ ما باشد.
اینکه گویشور زبان فارسی به لهجه و زمان مادری خودش نبالد و آن را مایۀ خفت بداند، بزرگترین خطر برای زبان فارسی است. اینکه گویشها و لهجههای ما در حال اضمحلال هستند. از هر دهی به ده دیگر که برویم، از هر شهری به شهر دیگر که برویم، با دنیایی از اطلاعات زبانی مواجهیم که بیاعتنایی به اینها بیداد میکند و پا از بیخ گلوی ما برنخواهد داشت به این راحتی. سرچشمههای زبانمان را داریم خشک میکنیم و خشکاندهایم. ابزارهای جدید برای زبانمان در دنیای مجازی ایجاد نکردهایم. ما یک صفحهکلید فارسی نداریم. این بزرگترین خطر است. ما یک پایگاه دادگان جدی نداریم. ما فرهنگ برخط نداریم. فرهنگ لغات، فرهنگ کنایات، فرهنگ اصطلاحات. هیچی نداریم. وقتی که این ابزارها تولید نشدهاند و هنوز متفکران و متخصصان ما دلخوش هستند به یکی دو پژوهشی که یکی دو مقاله ازشان دربیاید و اصلاً این مقالات نه خوانده میشود نه دیده میشود نه اثرگذار است.
درباره این سایت